پرسش: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نخست موفقیت و پیروزی شما را از ایزد منان خواستاریم که این سایت جالب و مفید(اسلام آنلاین) را راه‌اندازی نموده‌اید و در این راستا فعالیت می‌کنید.
باید خدمت شما عرض کنم که شخص غیر مسلمانی از من پرسید: چرا در دین اسلام حکم[قتل] مرتد وجود دارد؟ فرض کنید که من داخل دایره‌ی اسلام شده‌ و مسلمان شده‌ام، پس از تحقیق در مورد بعضی از احکام دین اسلام به این نتیجه می‌رسم که گم شده‌ی خود را در آن نمی‌یابم، بنا براین می‌خواهم به‌ همان دین قبلی خود برگردم؛ چرا باید اسلام حکم قتل را در مورد من به‌ مورد اجرا گذارد؟ مگر خداوند در قرآن نفرموده است. لا اکراه فی الدین؟ پس چرا مردم را مجبور می‌کنید که بر دینتان باقی بمانند؟ و چرا هر گاه دین خود را از اسلام دین دیگری تغییر داد، شما او را به قتل می‌رسانید؟
وقتی که این سؤال را از من پرسید، نمی‌دانستم که چگونه به او پاسخ دهم، بر آن شدم تا آن را با شما در میان بگذارم. در پایان ما را از دعای خیر خود فراموش نفرمائید.

پاسخ: هانی بزرگوار!
این سؤال از جمله سؤالاتی است که در طول دوره‌ی تحصیل و تدریس دین بزرگ اسلام، ذهنم را به خود مشغول کرده بود، بلکه حتی می‌توانم بگویم که از بزرگترین مسائلی بوده که مرا آشفته‌ و آتشین نموده بود، و سؤالهای زیادی را در ذهن من به‌ وجود آورده‌ است، از جمله همین سؤالی که برای دوست غیر مسلمان شما پیش آمده است.
همه‌ی این انگیزه‌های ذهنی مرا بر آن نمود که در میان کتابهای قدیمی و معاصر تمامی آنچه پیرامون "رده" نوشته شده است،را مطالعه کنم، سپس به همان منوال خود از قرآن، تفسیر، سنت و شرحهای آنها و کتابهای مذهبی و فقهی برگشتم و به دقت آنها را مورد تحقیق و بررسی قرار دادم.
و بعد از این تحقیقات به یک بینش واضح و روشنی پیرامون "مرتد" رسیدم و فهمیدم که متون پیرامون "رده" از یک نوع و صنف نیستند، بلکه دو نوعند و همچنین فهمیدم که حکم "ارتداد" تابع معیار جامعهو تمسک به قوانین آن(عرف) می‌باشد نه این که تابع ورود و خروج از دایره‌ی اسلام باشد.
و این مسئله‌ را به طور مفصل در صفحه‌ی " الإسلام و قضایا العصر " تحت عنوان" حکم رده مربوط به کسی است که دین را رها کرده یا کسی که با دین در افتاده است" بحث نموده‌ام.
و در اینجا تنها مختصری از آن را برای کسی که دنبال نتیجه می‌گردد مورد بحث قرار می‌دهم، و اگر کسی توضیحات و بیانات بیشتری در این مورد می‌خواهد؛ لازم است که به آن تحقیق مفصل مراجعه نماید.
خلاصه‌ی تحقیق " حکم رده مربوط به کسی است که دین را رها کرده یا کسی که با دین در افتاده است؟"
1- هنگامی که در مورد " مرتد " سخن می‌گوییم، لازم است که بدانیم بحث از آن به طور عموم و مبهم یک اشتباه بسیار بزرگ است، زیرا ما در بحث "مرتد" در مورد ارواحی که هلاک می‌شوند و خونهایی که ریخته می‌شوند بحث می‌کنیم، و دین اسلام به ما یاد داده است که باید در حین تعامل با این امور بسیار با احتیاط رفتار نماییم .
2- نکته‌ای که به طور کل در موضوع "مرتد" موجب ایجاد فاصله می‌شود در دو بحث زیر خود را به نمایش می‌گذارد:
نخست : بیرون رفتن از دایره‌ی اسلام.
دوم : بیرون رفتن از اسلام برای موضعگیری علیه آن.
3- متونی که بعضی از آنها را در بند پنجم ذکر می‌کنیم بر این تفاوت دلالت می‌کنند، قتل برای کسی مطرح است که از دایره‌ی اسلام بیرون رفته تا بر علیه اسلام موضعگیری نماید و نسبت به آن اسائه‌ی ادب نماید و یا اینکه به امنیت و آرامش نظام دولت و امت اسلامی ضربه وارد نماید، زیرا این کار به عنوان جرمی ضد نظام دولت و خروجی علیه قوانین دینی که مورد پذیرش امت است به حساب می‌آید، پس این کار مساوی با همان خیانت بزرگی است که همه‌ی شریعت‌ها و قوانین اساسی آن را ممنوع اعلام داشته‌اند و این گونه سزاها تنها مختص دولتهایی نیست که قوانین اسلام در آنها اجرا می‌شود.
4- متون دینی همچنین بر این دلالت می‌کند که ضروری است میان دو عبارت " خروج از دایره‌ی دین " و " خروج علیه دین " تفاوت گذاشت، زیرا خروج از دایره‌ی دین به صورت شخصی، هیچ گونه استهزائی به دین در آن نیست و بیانگر هیچ گونه تهدیدی برای امت اسلامی و پیکر دین نمی‌باشد و هرگز هدف آن این نیست که شعائر اسلامی مورد تمسخر و بی‌حرمتی واقع شود، بلکه تنها دلیلی که می‌توان برای آن کرد این است که " مرتد " به قوانین اسلامی اقناع نشده‌ است و دل و عقل به دین دیگری سپرده‌ است، پس به آرامی و بدون سروصدا از دایره‌ی اسلام بیرون می‌رود، کسی که به این صورت از دایره‌ی اسلام بیرون می‌رود، به هیچ دلیلی به قتل رسانده نمی‌شود، بلکه تا هنگامی که وجود او برای تهدیدی علیه‌ امنیت و آرامش امت اسلامی نباشد، آزادی تام دارد.
5- از جمله متون و دلایلی که میان دو عبارت " خروج از دایره‌ی اسلام " و " خروج علیه اسلام " تفاوت ایجاد نموده است و اعلام داشته که خروج دشمنانه‌ علیه اسلام موجب قتل است نه خروج از دایره‌ی اسلام، عبارتند از:
• امام بخاری و مسلم از جابر روایت کرده‌اند: عربی بادیه‌نشین با رسول خدا بیعت کرد و ایمان آورد، پس از چندی آن اعرابی در مدینه بیمار شد. بعد از آن خدمت پیامبر (ص) رسید و گفت: ای محمد، بیعتم را فسخ کن، پیامبر (ص) قبول نکرد: بار دیگر آمد و گفت: ای محمد! بیعتم را فسخ کن. پیامبر (ص) این بار هم فسخ بیعت را قبول نکرد. و برای سومین مرتبه آمد و گفت : ای محمد! بیعتم را فسخ کن، باز هم رسول خدا آ ن فسخ بیعت را قبول نکرد. پس آن عرب بادیه‌نشین بدون توجه به بیعت برای همیشه رفت، رسول خدا فرمود : مدینه مانند آهنگری است، مواد زائد را دور می‌اندازد و پاکی‌ها را خالص و نایاب می‌گرداند.
اگر میان دو گزینه‌ی " خروج از دایره‌ی اسلام " و " خروج علیه اسلام " این تفاوت وجود نداشت، سرنوشت آن عرب بادیه‌نشین جز قتل چیز دیگری نبود.
• ابن‌کثیر در تفسیر آیه‌ی " وَ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِی أُنزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ" (آل عمران: آیه‌ 72) می‌گوید:" این مکر و حیله‌ای بود که در زیر سایه‌ی آن خواستند، چهره‌ی اسلام را در ذهن ساده‌لوحان و ضعیفان مشوش کنند، توطئه‌ی آنان بدین گونه بود که با یکدیگر مشورت کردند و اعلام داشتند که در آغاز روز اسلام بیاورند و همراه مسلمانان نماز صبح را بخوانند و در پایان روز به همان دین خود بازگردند تا توده‌ی مردم و ساده‌لوحان بگویند، علت ارتداد آنها، آگاه‌شدن از نقاط ضعف اسلام و و وجود عیب و اشکال در دین مسلمانان بوده است! و به همین خاطر گفتند " لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ (به این امید که از دین اسلام برگردند) "
پس پند و عبرت در فریب دادنشان برای مسلمانان است نه در بیرون رفتنشان از دایره‌ی اسلام .
• مهمترین دلیل برای اثبات این ادعای ما «جنگهای رده» است که بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیوستن او به ملکوت اعلی و در آغاز خلافت ابوبکر صدیق(رض) روی داد. نظر به اینکه ارتداد در آن مقطع به طور گروهی بود، آنگاه که مرتدین آشکارا رکنی از ارکان دین و قانونی از قوانین نظام اجتماعی امت اسلامی را انکار کردند و اضافه بر آن در میان آنها کسانی پیدا شدند که ادعای نبوت کردند و علیه امت اسلامی و دین شورش کردند و هدف آنها نابودی اسلام و ویران کردن پایه‌های آن بود.
نص حدیثی که امام بخاری و مسلم در مورد قتل مرتد روایت کرده‌اند بر اثبات این ادعای ما دلالت می‌کند؛ آن دو امام بزرگوار نقل می‌کنند که پیامبر (ص) فرموده است: «ریختن خون هیچ انسان مسلمانی که به وحدانیت خدا و پیغمبری من اعتراف نماید، برای هیچ کسی حلال نیست، مگردر برابر یکی از این سه چیز : 1- کسی که شخصی را[به‌ ناحق] بکشد.(به قصاص آن کشته می‌شود) 2- کسی که بعد ازدواج، مرتکب زنا شود.(زنای محصن)3- کسی که از دین اسلام پشیمان شده‌ و مرتد گردد و از جامعه‌ی اسلامی جدا شود) جمله‌ی« المفارق للجماعة» یعنی بریدن از جامعه‌ی اسلامی و قصد ضرر رساندن به پیکر جامعه را داشتن ، پس ترک دین به تنهایی موجب حلال شدن خون نیست؛ بلکه جدا شدن از جامعه‌ی اسلامی نیز لازم است، امام ابن‌حجر در فتح‌الباری از امام قرطبی نقل کرده که ایشان در مورد قول پیامبر (ص) که فرموده است: « المفارق للجماعة» چنین گفته است: عبارت « المفارق للجماعة» برای عبارت " التارک لدینه" صفت است، یعنی کسی که دین را ترک می‌کند و موصوف به جدا شده از پیکر جامعه‌ی اسلامی است و "ترک دین" به تنهایی در اینجا موجب ریختن خون او نمی‌شود.
• شیخ الاسلام ابن‌تیمیه(رح) در کتاب " الصّارم المسلول " اشاره می‌کند که پیامبر (ص) توبه‌ی دسته‌ای از مرتدین را پذیرفت و به قتل دسته‌ای دیگر دستور داد که در کنار ارتداد کارهایی همچون اذیت و آزار و ضرر رسانی به اسلام و مسلمانان را انجام داده بودند، همانند دستور ایشان به قتل " مقیس بن حبابه " در روز فتح مکه، که در کنار ارتدادش مسلمانی را کشته و اموالش را نیز با خود به غارت برده بود و قبل از دستگیری توبه نکرده بود.
• بسیاری از علمای قدیم و معاصر " ارتداد " را همچون حدی از حدود شرعی به حساب نیاروده‌اند، بلکه آن را همچون یکی از جرائم تعزیری حساب نموده‌اند و بنا بر اساس نظر راجح فقها، تعیین‌نمودن سزا در دست امیر مسلمانان است. با توجه به همین نظریه امام می‌تواند هرگونه حکمی را در مورد او اعلام دارد و قتل نیز یکی از آن عقوبات است نه اینکه تنها عقوبت این میدان باشد.
6- جدا کردن دو عبارت " خروج از دایره‌ی اسلام " و " خروج علیه اسلام " مفید جمع میان ادله است و همچنین موجب بیرون رفتن از مسئله‌ی اختلاف نصوص و تعارض دلایل است ، و از ورای نصوص و وقایع به منطقه‌ای می‌رسد که طرفین – یعنی قائلین به قتل مرتد و مانعین قتل مرتد – را گرد هم می‌آورد و چنانکه دانشمندان علم اصول و فقها اعلام کرده‌اند؛ جمع میان ادله و نصوص یکی از شایسته‌ترین کارها است.
این خلاصه‌ی از آن تحقیق بود ،طالبان حقیقت برای کسب آگاهی بیشتر می‌توانند بدان مراجعه نمایند.